محل تبلیغات شما


- بالاخره بعد از کلی کلنجار با خودم، از یک دندانپزشک غریبه وقت گرفتم تا برای سومین بار توی یکسال گذشته،پر کردگی دندان مذکور رو ترمیم کنه. طبق معمول ماشین رو میذارم پارکینگ هایپر و با عجله میرم سمت مترو. داخل فروشگاه سنگینی یک نگاه رو حس می کنم و محوطه بیرون هم‌دوباره می بینمش. پسر جوانی که به سختی ۲۵،۶ سال داره و از اون ریشهای عجیب غریب طالبانی، صورتش رو پوشونده. بعد میاد جلو و میگه ببخشید بلوک ۱۱ کدوم سمت میشه؟ میگم باید برید سمت پایین. من و من می کنه و میگه میشه یک سوال دیگه بپرسم؟ شما متاهلید؟ میگم به شما ربطی داره؟!! میگه مرسی و راهش رو‌می کشه که بره! بگذریم از این که نمیدونم با لباس فرم شرکت و قیافه خسته و داغون و پر شتاب من، چطور به فکرش چنین سوالی رسیده، به این فکر می کنم که این همه تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی و دنیای مجازی و تحصیلات عالی و هیچکدوم نتونستن توی سوالات مسخره ای که از چندین دهه پیش تا الان، غالب آقایون برای شروع صحبت (شاید هم به قول امروزی ها مخ زنی!!) طرح میکنن، تغییری ایجاد کنه؟! تغییر در نحوه ارتباط گیری که جای خود!!!

- شال های بافت خوشگلی داره. اگر امسال چند تا شال رنگ و وارنگ نخریده بودم که در نقش شال گردن ازش استفاده کنم، حتما یکی ازش می گرفتم. خانم خیلی هم محترمانه و قشنگ حرف میزنه. سر صحبتش با یکی از مسافرها باز میشه و میگه دانشجوی دکترای ادبیات فارسی هست و تا زمان دفاع از تز، داره توی مترو دستفروشی میکنه که روزگارش بگذره.

به نظرم هر کلمه دیگه ای، مازاد هست برای این دو تا موضوع.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها